دریافت همین آهنگ

>" /> مهر 93 - خاطرات عاشقی




کد آهنگ برای وبلاگ







سایت عاشقانه





کد کج شدن تصاویر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دخترونگیام.......

من عاشق این دخترونگی کردنامم...
عاشق این دنیای صورتیم ...
عاشق دغدغه های دخترونم ...
ست کردن تاپ و دامنام...
گشتن تو صد تا مغازه و خرید کردن از همون اولی...
جیغ های بنفش از ته دل تو تـــرن شهربازی...
چیدن لاک های رنگو وارنگم ... بهم ریختنشون .. چیدنشون... و باز دوباره!!!
دور همی هام با دخترای فامیل پچ پچ های در گوشیمونو یهو بلند خندیدنامون ..
حرفای دخترونه و فحشای پاستوریزه نثار مخاطب خاص کردن...
کلکسیون ساختن از رژ لبای رنگارنگم...
سر گذاشتن رو شونه ی دوستمو های های گریه کردن...
لوس شدنام واسه بابایی...
قهر کردنام با مامان خانوم...
گریه های از ته دلم موقع آهنگ گوش کردن یا رمان خوندن...
دفاع های با چنگ و دندونم از معصومیت و تنهایهام...
من دخترونگی هامو با هیچی عوض نمیکنم...
نه با تماشای فوتبال از تو ورزشگاه ...
نه با آزاد بودنو گشت زدنای نصف شبا...
نه با بی دغدغه سیگار کشیدن تو پیاده روهای شهرم وقتی آسمونش ابریه...
نه با هیچیه هیچی...
دنیای دخترونمو فقط یه دختر میتونه لمسش کنه...! 



[ دوشنبه 93/7/14 ] [ 11:44 صبح ] [ زهرا نظری ] نظر

چه زیباست...


چه زیباست

که تو تنها نیــــــــــــاز من باشی

چه عاشقانه است

که تو تنها آرزویـــــــــــــــم باشی

چه رؤیایی است

این لحظه های نــــــــــــــــاب عاشقی

من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را فقط با تو حس می کنم

فقط با تو

ای زیبــــــــــــــــــــــ ــاترین واژه ی قلبم

 

 



[ دوشنبه 93/7/14 ] [ 10:5 صبح ] [ زهرا نظری ] نظر

غمگین دیدارم ...

ببین غمگین،


ببین دلتنگ دیدارم...


ببین


خوابم نمی آید،


بیدارم...


نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:


تورا بیش از همه کس دوست میدارم 

 



[ یکشنبه 93/7/13 ] [ 12:53 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

تولد من

سلام. دیروز تولد 16 سالگیم بود.خییلی خوش گذشت. امروز هم تولد دوست دوران راهنمایی و اول دبیرستانم آمنه که امسال باهام نیست. پارسال با هم بودیم اما اون رشته فنی رفت و من نظری.امروز بهم زنگیدو گفت که تولدمو تبریک بگو. منم گفتم واسه ااینکه عقده ای نشی میگما. تبرک گفتم کم نیاورد گفت به مریم(خواهرم )هم بگو تبریک بگه اون هم تبریک گفتو حرفامون شروع شد از همه بچه های پارسال

کلی حرفزدیم. اون رشته طراحی دوخت رفته میگفت من از الان خیاطم ولی تواید چند سال صبر کنی تا شغلت معلوم شه. خخخخخخخ. همه دوستای پارسالم شاخه فنی و کار و دانش رفتن غیر از منو یکی دیگه که ریاضی فیزیک رفته. 

خلاصه کلی با هم حرفیدیم و خندیدیم آخرشم گفت خب کاری نداری میخوام بزنگم به نفیسه. منم گفتم از اولم کاری نداشتم اونم زورش اومد گفت دیگه بهت نمی زنگم. منم خلاصه با کلی مسخره بازی و شوخی و خنده بالاخره قطع کردیم. خلاصه خیلی باحاله تولد منو دوست گلم. بازم بهش تبریک میگممممممممممم



[ یکشنبه 93/7/13 ] [ 12:48 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

سلوم

سلاااااااااااااام. امروز خیلی خوشحالم آخه تولد بابا جونمهههههههههههههههههههه. پس فردام تولد خودمهههههه. هوراااااااااااااااااااااااآفرین



[ پنج شنبه 93/7/10 ] [ 11:12 صبح ] [ زهرا نظری ] نظر

دیروز...

دیروز تو مدرسمون دوست دوران دبستانم رو دیدم. خیلی از دیدنش خوشحال شدم. باورم نمیشه چون تقریبا 4 روز پیش داشتم بهش فک میکردم. رشته انسانی رفته و از اینکه هم رشته هم نیستیم ناراحت شد و گفت چرا انسانی رو قبول نکردی؟ منم گفتم چون من خودم انسان هستم نمیخواد دیگه بخونمش . خخخخخخخ کلی خندیدیم و خلاصه بهمون خوش گذشت. البته بگم که اون شیفت مخالفمونه. ان شا... تو همه مراحل زندگیش موفق بشه. براش بهترین آرزو ها رو دارم. فاطمه خانوم دوستت دارم. همتونو دوست دارم. تا درودی دیگر بدرود...



[ سه شنبه 93/7/8 ] [ 9:28 صبح ] [ زهرا نظری ] نظر

سلام

سلام به همه. بخاطر مدرسه ها که باز شده دیر دیر میام. امسالم که خدارو شکر رشته ای که می خواستمو قبول شدم. یعنی در واقع همه رشته ها رو تونستم قبول بشم و رشته ای که خودم از بچگی دوسش داشتمو رفتم و تا الان خیلی خوشحالم و تو مدرسه خیلی خوش می گذره. تقریبا با همه بچه ها رابطم خوبه و 7 تا دوست صمیمی هستیم به نام فاطمه نسیم سینیتا منصوره و نازنین و مهر انگیز. و تا الان که 10 ساله دارم درس می خونم 5 ساله که تو مدرسه های مختلف بودم ولی همیشه یه گروه 7 نفره بودیم که فوق العاده صمیمی و خوبیم. ان شا... تا آخر سال همین شکلی بگذره. 

امروز ساعت اول زبان فارسی داشتیم و چون جلسه ی اول بود پرسیده نشد. خخخخ و قراره جلسه بعد از همه بپرسه. ساعت دوم هم که شیمی داشتیمو از همه پرسید و خوب بود بلد بودم. و ساعت آخر هم که فیزیک داشتیم گریه‌آور درسی که خیلی ازش خوشم نمیاد. درس داد و قرار شد همونا رو 15 دیقه آخر امتحان بگیره که با التماس های بچه ها آخر دلش سوختو گفت که جلسه ی بعد میگیرهجالب بود و همه خوشحال دن. خخخ

خودش میگه همیشه همین شکلیه که درس میده و آخرای زنگ همونا رو امتحان 5 نمره ای میگیره. جلسه ی قبل هم که امتحان گرفت من 3/75 شدم. بعد از من یه نفر دیگه بیشتر شد با نمره ی 4. خخخخخخخخخ

حالا فردا نمی دونم چکار کنم سه تا درس دارم که همشونم میخوان بپرسنگریه‌آور زیست جغرافیا و دینی. خدا به دادم برسه. خوب من دیگه برم درسامو بخونم. شاید عصر دوباره بیام سر بزنم. منو فراموش نکنین. بازم میامااااااااااااا. دوستتون دارم. تا درودی دیگر بدرود.مؤدب



[ دوشنبه 93/7/7 ] [ 1:46 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

سلام به سلامتیه:


سلام به سلامتیه:

 به سلامتیِ گاو!که نمی‌گه من، می‌گه ما.

به سلامتیِ کرم خاکی!نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

به سلامتیِ رودخونه!که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

به سلامتیِ دریا! که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

و به سلامتیِ نهنگ! که گنده‌لات دریاست.....


 



[ دوشنبه 93/7/7 ] [ 1:35 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

مدرسه یعنی...

مدرسه یعنی:? 

تاساعت 7وربع چ‍ُرت زدن 

بازور لگد پاشدن 

زهرمارشدن صبحانه بخاطر بوقای سرویس 

سرصف باخمیازه ایستادن 

چک کردن یهویی ناخن توسط ناظم 

غُرای تموم نشدنی مدیر 

استرس امتحان وپرسش دبیر 


تسلیت  



[ جمعه 93/7/4 ] [ 10:31 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

وضعیت ما تو مدرسه...

وضعیت ما تو مدرسه 

زنگ اول : خوابمون میاد هیچی نمی فهمیم 

زنگ دوم : بسه دیگه ما که کامپیتر نیستیم 

زنگ سوم : وقته ناهاره گوشنمونه خو 

زنگ چهارم : خسته شدیم دیگه نمیکشیم 

بچه ها درسمون عقبه لال شید :]  



[ جمعه 93/7/4 ] [ 10:29 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر