دریافت همین آهنگ

>" /> آبان 93 - خاطرات عاشقی




کد آهنگ برای وبلاگ







سایت عاشقانه





کد کج شدن تصاویر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این از مال شما خوشملتره



[ چهارشنبه 93/8/28 ] [ 10:29 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

خود خود عشقی

مسافری خسته ام ‎
پرازدردورنج روزگار‎
پرازعاشقانه های مدفون شده‎
پرازبغض فروخورده‎
من آبستن هزاررنجم‎
وتو فرشته منی که آمدی‎
تا روحی دوباره به تن این خسته بدمی‎
مرهمی شوی برزخمهای گذشته ام ‎
چگونه بگویم تو نه سایه ای نه باد‎
توخود خود عشقی‎
خود خود زندگی‎
توهمه کس منی‎‎ 



[ چهارشنبه 93/8/28 ] [ 6:30 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

شعر هایم

بازشعرهایم بوی تورا گرفته اند
ومن درخواب هم تورامیبینم
چه طعم شیرینی دارد خوابی که با رویای توهمراه است
حتی اگر برای لحظه ای به کوتاهی یک سلام باشد‎ 



[ چهارشنبه 93/8/28 ] [ 6:28 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

چند تا دیگه

اینم چند تا از عکسایی که از پارک جهاد با گوشی خواهرم گرفته بودمو امروز فرستادمشون. امیدوارم خوشتون بیاد

چند تا توله سگ توجهمو جلب کردن کنار مامانشون بودن. 6 قلو ها یبامزه که یکیشون تافته جدا بافته بود و با اونا نبود

 

 

 

اینم حوض خوشمل تو پارکه

 

 

 

 

اینم آقا گاوه تو راه برگشت 



[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 11:12 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

بازم صفا سیتی تو حیاط

امشبم هوا عالی بود. یعنی امروز کلا خوب بود غیر از ساعت اول مدرسه که بدون اینکه خبر داشته باشم خانم رحیمیان امتحان زبان فارسی گرفت ازمون. امشب تو حیاط باز صفا سیتی راه انداختیم و کلی چیز میز خوردیم که بعدش همه دل درد گرفتیم. خخخخخخخ خیلی خوب بود. بازم بهمون خوش گذشت و جای داداش گلم خالی بود. وقتی به این فکر کردم خیلی دلم گرفت. واقعا جاش خالیه دلم براش خیلی تنگ شدهگریه‌آور



[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 11:2 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

قندی جونم

اینم جوجه خوشملم. اون سمت راستیه اسمشم قندی هست. روز جمعه خریدمش و خیلیم دوسش میدارم

 

 

 

اگه خوشتون اومد نظر بدین



[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 6:47 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

التماس دعا

بچه ها یه عزیزی مشکل خونوادگی داره. از همتون التماس دعا دارم براش. حتما براش دعا کنین. دوستون دارم. خدانگهدار



[ یکشنبه 93/8/25 ] [ 7:11 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

اینم همون عکسایی که گفتم

اینم همون عکسایی که گفتم 

امیدوارم خوشتون بیاد خودم گرفتمشون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[ جمعه 93/8/23 ] [ 9:26 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

23/8/93

امروز رفتیم پارک جهاد. خیلی خوش گذشت ناهار رو هم همونجا خوردیم. حالا چند تا عکس ها رو براتون میذارم



[ جمعه 93/8/23 ] [ 7:33 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

دیدگاه ها

پسرها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف
سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی
سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد
سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن
سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن
سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه
سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن
سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن چی شده
سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن
سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن
سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه
سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست
سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین غلامتون باشم ؟
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم




دخترها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف


سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم
سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی
سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن
سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث
سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن
سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست
سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچلی می گیره ... می دونم
سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط
سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه
سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن
سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه
سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر کن میخواد باشه ، باشه
سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی 



[ دوشنبه 93/8/19 ] [ 7:26 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر