دریافت همین آهنگ

>" /> تیر 94 - خاطرات عاشقی




کد آهنگ برای وبلاگ







سایت عاشقانه





کد کج شدن تصاویر

ما دخترا حسودیم

ما دختـــــــرها همه حسودیـــــــم

از حســــــــادت سایــــــز دور کمـــــــر تا حســـــــادت به اندازه پشــــــت پلک...

امــــــــا...

عذاب آورتریــــــــن حسادتمــــــــان وقتـــــــی است که دل میبندیــــــــم

دل به یه مــــــــرد که میبندیم

دیگـــــــه تاب نداریم صدایـــی جز ما ، نگاهــــی جز ما و دستایــی به جز دستای خودمـــون

اصلا هــــــــر چیــــــــزی جز خــــــــودمــــــــون از هزارفرسخیش رد بشــــــــهای کــــــــاش لال

شود ، کــــــــور شود ، یا اصلا بمیرد " رقیــــــــب



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 5:33 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

دختر باید...

دخـــتر باید 
وقتی آقاش خـوابـه ...
بشینـه رو کمرش ..تا دیوونـه شـه عصبی شـه داد بزنـه
بگـه بسـه دیوونم کردی چی میخوای ..
زل بزنـه تو چشاش بگـه :بـــــــــوس ... 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 5:25 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

&&&&&&

 

اگـــــــــــــــــــه:


قراره یه چیـــــــــزی از ایــــــــــــــن دنیــــــــــا مال من بشـــــــــــــه....

دوس دارم فقـــــــــــــط قلب تــــــو باشــــــــــــــه.... 

 

 

 

 

 

 


دوس دارم دستم به اونی که دوستش دارم برسه و بگیرمش کلی کتکش 

بزنم

 

یهو وسط کتک.. بزنم زیر گریه و بگم: آخه دیوونه !!!

 

دلم واست تنگ میشه اینقدر از من دور نباش...  

 

 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 5:22 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

1917

 . . . !دیدی همان گونه فکر می کردم شد . . .

فرق گذاشتی

بهانه گرفتی

فاصله انداختی

میان خودت و خودم !

برگشتی ، اما دیر . ..

من برای فراموشی تو به بی راهه زدم

" برگشتی ندارم

خودم را گم کرده ام چه برسد به راه .

برگرد عزیزم به همان جایی که بودی

تا برای تو هم دیر نشده ... . 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 2:21 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

(********)

خسرو شکیبایی تو سریال " خانه ی سبز " می گفت :

 

چه معنی داره تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه ؟!

 

چه معنی داره تو این دنیا کسی تنها باشه ؟!

 

چه معنی داره تو این دنیا آدما یه روز بیان و یه روز دیگه بـــِـــرن ؟!

 

چه معنی داره تو این دنیا دل بعضیا اینقدر تنگ باشه ؟!

 

عمو خسروی عزیز !

 

فدای او طنین صدات که آدمو بلند می کنه می بره میذاره تو یه سیاره دیگه و بر می گرده،

 

تو راست می گفتی

 

اصن چه معنی داره تو این دنیا چیزایی که نباید ، اتفاق بیفته ؟!

 

ولی نیستی ببینی همین چیزای بی معنی چه به حال و روز ماها آورده

 

تو این دنیا هر روز یه کسانی با کسایی قهر می کنن که

 

یه موقعی جون و نفس و عمر و زندگی همدیگه بودن.

 

تو این دنیا یه کسایی تنهان که هیچ وقت نذاشتن کسایی که دوستشون دارن

 

حتی واسه یه لحظه هم احساس تنهایی کنن اما عاقبت خودشون تنها موندن .

 

تو این دنیا آدما امروز میان به قصد موندن ،

 

اما یهو میذارن میرن به قیمت دل سوزوندن

 

تو این دنیا اینقد دل تنگ هست ... اینقد آدم دلتنگ هست ...

 

تو این دنیا به اندازه ی آدمای دل تنگ ، آدمای دل سنگ هست ...! 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 2:0 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

*دختر که باشی*

دختر که باشی .. وقتی دلت می ره..

وقتی به خودت می یای می فهمی واسه کسی نگران می شی

وقتی به خودت می یای می فهمی وقتی نیست دلت می گیره

وقتی حواسش نیست بغض می کنی

به خودت می یای می بینی حسود می شی..

حتی به هرکی که قبلِ تو بوده

دختر که باشی

دستات.. چشمات.. حرفات.. خندیدنت

وقتی دل می دی

عوض می شه

دختر که باشی

گاهی از این همه دختر بودنت بغض می کنی

از اینکه چرا زود دل می بازی ؟؟

چرا باور می کنی ؟؟

دختر که باشی

عاشق که بشی

بی چ ا ر ه می شی

و کاش و کاش و کاش

بی چاره ی دلی بشی

که می فهمه

کاش ... 




[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 1:33 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

نظر خصوصی ممنوع!!!

نفس ِ من

ناموس ِ من

عشق ِ من

همه کـــَــس ِ من

گل ِ پاک و موندنی ِمن

بانوی ِ من

آروم جونم..

.تا آخرش هستم

تا همیشه تا نفس آخر

اصلا تا لحظه ی نابودی ِ جسم و روحم..

.به قول رضا صادقی :

"اینا رو اون بهم گفت

.دروغ گفت ..."

حالم خوب نیست

اینجا نوشته ها پر از غمه ...

ناراحت میشی نخون عزیز من

اجبار نیست ...

نظر هم نزار

نصیحت و نظر خصوصی ممنوع!



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 1:30 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

همچنان جایت خالیست#

تبدیل به سکوتی طولانی شدی در آن همهمه ی گذر کردن ها...

این همه آدم به کجا میروند که گم نمیشوند...

کدامیک را در جای من مینشانی که در او نشانی از من نباشد...

کجای دنیا ایستاده ام؟!

من هم باید بروم؟

چه گفته بودی؟

یادم نمی آید...

صدای آواز زنی از دور می آید...

به گمانم فرشته ها در جایی دیگر پرسه میزنند...

نگاهم خیس میشود از این همه دلتنگی که نیمه شب ها به دیدارم می آیند...

رفته ای...

پشتت بودم اگر بر میگشتی...

همچنان جایت خالیست... 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 1:26 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

#17*19

تمامِ این سال ها 

 

می توانستم

 

عاشقِ هر رهگذری که می آید

 

بشوم

 

و هیچ خیالی هم از تو

 

در سرم نپرورانم

 

من می توانستم

 

دوست داشتن را

 

نوکِ زبانم بنشانم

 

و با هر لبخندی

 

دهان باز کنم و بگویم :

 

راستی ! من دوستت دارم 

 

من می توانستم دلم را

 

تکه تکه کنم

 

و هر تکه اش را

 

جایی جای بگذارم !

 

می بینی ؟

 

من می توانستم

 

نغمه ی 

 

عاشقم عاشقم را

 

دور تا دورِ این دنیا

 

رقصان 

 

زمزمه کنم

 

اما 

 

تو 

 

لعنت به این تو !

 

که هرکه هم که آمد

 

به حرمتِ جایِ پایِ تو

 

بر رویِ چشمانِ منتظرِ من

 

سر خم کرد و به ادایِ احترام

 

نماند !

 

نه که نخواهد بماند نه !

 

تو نگذاشتی 

 

بس که از این زبان وامانده

 

در نمی آمد

 

چند کلامِ دلبرانه !

 

.

 

تمامِ این سال ها می توانستم

 

نمانم

 

اما ماندم

 

نه تنها پایِ تو

 

من ماندم

 

تا اگر هم نیامدی

 

دنیا ببیند 

 

این حوالی

 

می شود

 

هر روز و هرثانیه

 

دل را حراجِ هر 

 

شیرین زبانی نکرد ... 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 1:0 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

اگر مرد بودم!

من اگر مرد بودم ،

دست زنی را می گرفتم ،

پا به پایش فصل ها را قدم می زدم ، 

و برایش از عشق و دلدادگی می گفتم ،

تا لااقل یک دختر در دنیا از هیچ چیز نترسد!

شما زن ها را نمی شناسید !

زن ها ترسواند

زن ها از همه چیز می ترسند :

از تنهایی ، از دلتنگی ، از دیروز ، از فردا ،

از زشت شدن ، از دیده نشدن ، از جایگزین شدن ،

از تکراری شدن ، از پیر شدن ، از دوست داشته نشدن ،

و شما برای رفع این ترس ها ، نه نیازی به پول دارین ،

نه موقعیت ،نه قدرت ، نه زیبایی نه حتی زبان بازی ...

کافیست فقط حریم بازوانتان راست بگوید ،

کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشید ،

تقصیر شما بود که زن ها آن قدر عوض شدند .

وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت ،

زن ها عوض شدند.

آن قدر که امنیت را در پول شما دیدند ،

آنقدر که ترس از دوست داشته شدن را با جراحی های پلاستیک تاخت زدند ،

و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن و ...و ... و... .

عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ای ست ،

وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن ، 

" تعادل دنیا به هم می خورد ..." 



[ سه شنبه 94/4/2 ] [ 12:1 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر