دریافت همین آهنگ

>" /> بهمن 93 - خاطرات عاشقی




کد آهنگ برای وبلاگ







سایت عاشقانه





کد کج شدن تصاویر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرمین - امتحان


با ریتم آرمین بخون :)

استاد صدامو داری؟

به احترامت هیچوقت حتی ، من . . .

نداشتم به عمت کاری !

انداختیم ! با این ک میدونستی . . .

ترم آخرم و تو این ترم نی اون حسی

که تو ترم اول بود و هست

شاید از اولشم من بودم ک نباید برمیداشتم با تو درس

رو همه حضوری هام ، بستی چطور چشاتو ؟

هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو !

ببین چه دپرسم ! ببین چه بی حسم !

مجموعه کل واحدام به 40 هم نمیرسن . . .

گویا استاد کم نیاورده و جواب آرمین رو داده ! ....


چقدر استرس داری تو آروم باش ، بیخیال نمره و واحداش

یه سری مشکلات ، هنوز توی برگه هاست ، که کنار میام من با اون نقصاش

نه نمیذارم کمشه نمرت من با کاستیای این برگه ات ، کنار میامو با تو هستم به کسی نمیدم ، کم نمره اصلا . . .


آرمین هم که هیچ رقمه از رو نمیره . . .

دیوووووووووووووووونه . . . !

اگه نمره ندی دلخوشی برام نمیمونهههههههههههههه

اینو بدون هیچکی مثل من  درساشو نمیخونه ، نمیخونهههههههههه


 



[ پنج شنبه 93/11/2 ] [ 9:2 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

ایام امتحانات تسلیت!

سخته درسم...
رسیده وقت رفتن...
سر امتحانی که میدونم تهش ردم...
حس میکردم حرفای استاد با خرخوناشه...
اونجا بود که فهمیدم این قصه اولاشه...
وقت امتحانو ریدن به برگمه...
تو خودت میدونی که ریدم الکی جو نده...
حرفای خانوادمم که نمک زخممه...
تنها دلخوشیمم ترم های بعدمه...
و باز منمو حسرت یه نمره ی بیست...
که استاد بنویسه گوشه ی لیست...
میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم...
دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست...
تو که میدونستی دانشجوی ترم آخرتم
بگو با من دیگه چرا د اخه نوکرتم 



[ پنج شنبه 93/11/2 ] [ 8:59 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

به افتخار دخترای با حجاب...

 

 

به افتخار همه چادریا
دختره با یه من آرایش برگشته میگه: واقعا شما پسرا این دختر چادریا رو از ما بیشتر دوست دارین؟

پسره خیلی رک گفت: آره!!!
دختره جواب داد: پس اگه دوسشون دارین چرا نگاهشون نمیکنین و سرتون رو میندازین پایین از پیششون رد میشید؟؟؟

پسره گفت: آره تو راست میگی ما نباید سرمون رو پایین بندازیم
اصلا سر پایین انداختن کمه باید تعظیم کرد در مقابل حجاب حضرت زهرا...


 



[ پنج شنبه 93/11/2 ] [ 8:57 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

خاتون...


پسر : ضعیفه! دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم!

 دختر : تو باز دوباره گفتی ضعیفه؟؟؟

 پسر : خوب... «منزل» بگم چطوره !؟

 دختر : واااای... از دست تو!!!

 پ: باشه... باشه...ببخشید «ویکتوریا» خوبه ؟ ...

 د: اه... اصلا باهات قهرم.

 پ: باشه بابا... تو «عزیز منی»، خوب شد؟... آَشتی؟

 د: آشتی، راستی... گفتی دلت چی شده بود؟

 پ: دلم ...!؟ آها یه کم می پیچه...! از دیشب تا حالا .

 د: ... واقعا که...!!!

 پ: خوب چیه... نمیگم... مریضم اصلا... خوبه!؟

 د: لوووووووس...

 پ: ای بابا... ضعیفه! این نوبه اگه قهر کنی، دیگه نازکش نداری ها !

 د: بازم گفتی این کلمه رو...!؟؟؟

 پ: خوب تقصیر خودته...! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم

 اذیت می کنم... هی نقطه ضعف میدی دست من!

 د: من از دست تو چی کار کنم...

 پ: شکر خدا...! ، دلم هم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات

 تو بود...؛لیلی قرن بیست و یکم من!!!

 د: چه دل قشنگی داری تو... چقدر به سادگی دلت حسودیم می شه.

 پ: صفای وجودت خانوم .

 د: می دونی! دلم تنگه... برای پیاده روی هامون...

 برای سرک کشیدن توی مغازه های کتاب فروشی

 و ورق زدن کتابها... برای بوی کاغذ نو... برای

 شونه به شونه ات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه...

 آخه هیچ زنی، که مردی مثل مرد من نداره!

 پ: می دونم... میدونم... دل منم تنگه...

 برای دیدن آسمون تو چشمای تو،

 برای بستنیهای شاتوتی که با هم می خوردیم...

 برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم...!

 د: یادته همیشه به من میگفتی «خاتون»؟

 پ: آره... یادمه، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!

 د: آخ چه روزهایی بودن... ، چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده...

 وقتی توی دستام گره می خوردن... مجنون من.

 پ: ...

 د: چت شد؟ چرا چیزی نمی گی ؟ 

پ: ......

 د: نگاه کن ببینم...! منو نگاه کن...

 پ: .........

 د: الهی من بمیرم...، چشمات چرا نمناک شده... فدای تو بشم...

 پ: خدا ن... (گریه)

 د: چرا گریه می کنی...؟؟؟

 پ: چرا نکنم...؟! ها!!!؟

 د: گریه نکن... من دوست ندارم مرد من گریه کنه... جلوی این همه آدم...

 بخند دیگه...، بخند... زود باش بخند.

پ: وقتی دستاتو کم دارم چه جوری بخندم... کی اشکاموکنار بزنه که گریه نکنم ؟

 د: بخند... وگرنه منم گریه می کنما .

 پ: باشه... باشه... تسلیم. گریه نمی کنم... ولی نمیتونم بخندم . 

د: آفرین ، حالا بگو برام کادوی ولنتاین چی خریدی؟

 پ : تو که می دونی... من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد...

 ولی امسال برات کادوی خوب آوردم.

 د:چی...؟ زود باش بگو دیگه... آب از لب و لوچه ام آویزون شد.

 پ: ... 

د: باز دوباره ساکت شدی...!؟؟؟

 پ: برات... کادددووو...(هق هق گریه)... برایت یک دسته گل رُز!،

 یک شیشه گلاب! و یک بغض طولانی آوردم...!

 تک عروس گورستان!

 پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره...!

 اینجا کنار خانه ی ابدیتت می نشینم و فاتحه می خوانم.

 نه... اشک و فاتحه نه... اشک و دلتنگی و فاتحه نه...

 اشک و دلتنگی و فاتحه...

 و مرور خاطرات نه چنداندور... امان... خاتون من!!!

 تو خیلی وقته که... آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من....

 دیگر نگران قرصهای نخورده ام...

 لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بیخوابیم نباش...!

 نگران خیره شدن مردم به اشکهای من هم نباش...!

 بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم...

...


 



[ پنج شنبه 93/11/2 ] [ 3:9 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر

بعضی وقتا...


بــــعـضــی وقــتـا آدم عــجیـبــــ دلــش میــخـواد یــکـی بــهــش گیـــر بـــده


ازش بــپــرســه کــجـایــی؟؟کــجــا میــری؟؟؟کــی میـــای؟؟؟


زود بـــرو خــونــه ! رســیـدی زنـگــــ بـــزن..!


هـــوا ســـرده لــبـاس گـــرم بـپـــوش!!


تـــا دیـــر وقــتــــ بـــیـدار نــمـــون!!


حـــتـی بــاهــاتــــ قـــهــر کـــنـه!!


بــاهــاش قــهــر کــنــی...نـــازت رو بــکـشـــه...!


نـــصـفــه شــبـی بـهـتــــ اس ام اس بـــده...


بـــدونــی تــو بــی خــوابیــاشـــم بــه یــادتـــه.....


بـــایـد یـــکـــی بـــاشــه نـــگـرانـتــــ بـــاشـــه..


بـــایــد یـــکــی بـــاشــه بـهـتــــ بــگـــه مــواظـبــــ خـــودت بــاش..


آدم هـــی مـــیخــواد بــه روی خـــودش نـــیــاره....


هــی بـگـــه هــمیــنـجـــوری خــیـلــیـــم..


ولــی یـــه وقـــتــایـــی دیـــگــه نـــمیـــشــه، دیـــگــه نــمیــتـونـــه...


بـــعـضـــی وقـــتــا آدم حـس میــکنــه مــیخــواد یـــه حـــرفـایـی رو بـــشـنـــوه...


یــــه حـــسـایــی رو تـــجــربــه کــنـــه...


بـــعـضـــی وقــتــا آدم دلـش مـــیخـــواد واسـه یـکــی مـهـــم بـــاشـــه... هـــمیــــن


 



[ پنج شنبه 93/11/2 ] [ 3:3 عصر ] [ زهرا نظری ] نظر